معماری| بافت تاریخی شهر؛ کالبدی به مثابه موزه یا بستری هویتمند برای «تغییر»؟
رو به سوی همدلی
و مشارکت شهری
نوا توکلی مهر| درست در زمانی که نگرش های نو در علم موزه داری نوین و بطور کلی موزههای عصر معاصر، نگاه خود را به موضوعاتی چون اهمیت محیط پیرامون اشیاء موزه، امکان مشارکت مخاطب در درک آثار، استفاده از فناوری های نو و نقش مهم رسانهها در فهم موضوعات تاریخی، استفاده از مدلهای مختلف برای خلق محیط های مجازی در درک و مشاهده کاربردی و تطبیقی آثار تاریخی دوخته است، نگرشهای جا افتاده و تکرار شدهای در مدیریت فضاهای شهری همچنان به بافت قدیمیتر شهرها، به مثابه نمایشگاهی از تاریخ کالبد شهر و حفظ و حراست آن به عنوان اشیاء موزهای برای بازدید عموم و گردشگران می نگرد.
این نوع نگرش در مواجهه با ارزشهای میراثی شهر، بالطبع روششناسیهای مرمت شهری، احیاء آثار معماری و برنامهریزیهای شهری و اقتصاد مکان خود را با همین طرز فکر عجین خواهد کرد. در واقع پیگیری الگوی صیانت و مرمت در باززندهسازی آثار و فضاهای تاریخی موجد نوعی رویکرد سخت و شکننده در تهی کردن خاطره مترتب بر تاریخی است که بر لوح کالبد نگاشته شده است. در این نوع نگرش کالبد صرفاً به واسطه بازگردانده شدن به حال و فرم اولیه دارای ارزش میراثی شده است.
اما مبحث میراث تاریخی شهر در عصر کلانشهرهای مدرن و پست مدرن، نمیتواند از فرمولهای جهانشمول و نظامهای در برگیرنده روابط تولید و بازتولید کالا و فرهنگ مستثنی شده و در یک اکوسیستم جدا، صرفا توجهات را به مقوله حفظ فیزیکی آثار و فضاها معطوف کند. این نظامها و جریانهای جهانی که با سومین انقلاب تاریخ بشریت یعنی انقلاب اطلاعات و پیدایش یک دهکده جهانی گره خوردهاند، فهم ما را نیز از فضاهای شهری در یک فرآیند گریزناپذیر دچار دگرگونی و استحاله کردهاند؛ این فرآیند همان «تغییر» به منزله ویژگی اجتنابناپذیر قرن معاصر است.
در مقابل نگرش اول درباره میراث تاریخی شهرها، اتخاذ رویکردی متفاوت در کشورهای اروپایی از قدمتی بیش از یک قرن برخوردار است. جایگزینی رویکرد نگهداری و حفاظت در جهت تجدید حیات عملکردی و توجه به نیازهای معاصر شهروندان؛ این جایگزینی نوعی تلاش برای آشتی دادن کالبد قدیمی شهر با زندگی مدرن محسوب میشود. به این ترتیب، در یک بیان جسورانه، کالبد قدیمی و میراثی شهر با استراتژیهای جدید نگهداری و حفاظت، تبدیل میشود به عرصهای برای پیشبرد تغییر.
«تغییر» در حقیقت همان محل مناقشهای است که میباید در نظامهای «نظریه پایه شهری» و چشماندازهای توسعه کلانشهرهای مدرن، در میان رویکردهای گوناگون مورد تببین بیشتر قرار گیرد. از این جهت به این واژه عنوان «محل مناقشه» اطلاق شده است که اساساً شهر مدرن بودن، منافاتی با شهر تاریخی بودن، ندارد و حال آنکه غالباً این دو واژه در یک تقابلِ دوگانه، تداعیکننده فضاهای متباینی هستند که وجود یکی احتمالاً مستلزم نابودی دیگری است.
آنچه کالبد تاریخی را واجد معنی و دارای قابلیت خاطرهانگیزی میکند، جریانِ عملکرد امروزین شهر است. یعنی «توانش» حیات انسانی و فرهنگی برای قشرهای مختلف جامعه در یک تسلسل زمانی.
اساسا خاطره جمعی شهرها در پویایی کارکردهای مکان زنده میماند و از تعدد روایتهایی که مطابق با مقتضیات هر نسل خود را باز تولید میکند رشد میکند. آنچه در هر روایت به مثابه نخ تسبیح داستانها را به هم پیوند میدهد، کالبدی است که در برگیرنده زندگی مدرن و ساز و کارهای شهری مدرن است که در حال تغییر همیشگی است.
جای تذکر و یادآوری در اینجا هست که در این رویکرد، روششناسی مرمت شهری از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار خواهد شد؛ روششناسی که متضمن حفظ میراث فرهنگی و در عین حال تهی نشدن فضاها از عملکرد، اقتصاد مبتنی بر تولید و بازتولید فرهنگی و همچنین هویت شهر مدرن و... است.
احیاء بافتهای تاریخی و قدیمی شهرها قبل از طرح چگونگی مرمت آثار معماری میباید با طراحی شهری مکانساز و پدیدارشناسی فضاهای شهری مبتنی بر مشاهده و تحلیل وضعیت موجود، به یک هدف بزرگ نائل آید: جاری شدن حیات شهری و سرزندگی، امنیت و هویت امروزین در کالبد دیروز!
والتر بنیامین در کتاب «پاریس پایتخت قرن نوزدهم» در توصیف رابطه متقابل گذشته و حال در فضاهای شهری میگوید: «گذشته به واسطه تصویری که خود جزئی از آن است، ردپایی از امروز در متعالیترین شکل خود پیدا میکند. و این نفوذ منطقی، این توانایی برای امروزی کردن ارتباطات متقابل مربوط به گذشته، آزمون درستی کنشِ حال حاضر است. این بدان معناست که این کنش، زمان حالِ شمعی را روشن میکند که در گذشته ساخته و پرداخته شده است.»
نوا توکلی مهر، معمار منظر - سردبیر مجله تخصصی شهر و منظر. عضو هیئت مدیره انجمن متخصصان فضای سبز و منظر (ISLAP ). مشاور طرحهای شهری شهرداری تهران