هفته نامه قزوین فردا

سایت رسمی هفته نامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قزوین فردا

هفته نامه قزوین فردا

سایت رسمی هفته نامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قزوین فردا

با هفته نامه قزوین فردا هر هفته به میان شما خواهیم آمد و سعی خواهیم کرد در عرصه اطلاع رسانی، آگاهی بخشی و ارتقای فرهنگ و بینش مردم خوب استان قزوین از هر کوششی دریغ نورزیم.
از کلیه کسانی که این هفته نامه به دست آنها می رسد یا در فضای مجازی محتوای آن را می بینند، همین طور اهالی رسانه از جریانهای مختلف سیاسی و فرهنگی دعوت می کنیم پس از مطالعه مطالب، به نقد و بررسی این هفته نامه بپردازند و به ما در ادامه راه یاری رسانند.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

گفت و گو با رضا محمدی؛ پیکرتراش

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ

دیدار با رضا محمدی در سرای سعدالسلطنه

دوست داشتم در قزوین 

یک هنرکده کار با گِل تاسیس کنم 


 

دکتر محمود قلی پور| ماشین را توی خیان سپه پاک کردیم و برای شنیدن حرف مردم شروع کردیم به قدم زدن تا به رسم رسالت خبرنگاری پای درد دل‌هاشان بنشینیم و منعکس‌کننده خواسته‌هاشان باشیم. قدم زدیم و از خیابان‌ها و کوچه‌ها گذشتیم، با مردم حرف زدیم، به گفته‌هاشان گوش دادیم و آنچه گفتند، شنیدیم. به خودمان آمدیم دیدیم دم ورودی سرای سعدالسلطنه هستیم. کمی بعد از ورودی وارد تیمچه نگارالسلطنه شدیم. هنوز چند قدمی در محوطه نگارالسطنه نرفته بودیم که به موزه‌ای بزرگ برخوردیم. «موزه مجسمه‌های رضا محمدی» یک موزه معمولی نیست. وقتی پا در محوطه موزه می‌گذارید، سکوت مطلق است. هیچ‌کس توان صحبت کردن ندارد، مجسمه‌ها و حجم‌های از جنس گل رضا محمدی اجازه نمی‌دهند حرف بزنید یا بشنوید. مجسمه مشاهیر، تابلوهای برجسته از رزم‌ها، مجسمه پرندگان، مادر و فرزند و چندین مجسمه زیبا با موضوع دفاع مقدس فضایی ایجاد می‌کنند که هر بیننده‌ای را متعجب در میان ردیف مجسمه‌ها پیش می‌برد. رضا محمدی را پیش از این نمی‌شناختیم، گمان می‌کردیم مجسمه‌ها از مجموعه آثار استادی‌ است که در تهران یا خارج کشور مشغول کار است و هنرمندی‌هایش به این موزه منتقل می‌شود. از مأمور دم در که پرسیدیم، گفت: «تیمچه را که تا انتها بروید، قبل از در آبی کارگاه استاد است.» باورمان نمی‌شد که رضا محمدی همین کنار موزه مشغول کار باشد. از موزه که بیرون آمدیم، برای دیدنش کمی اضطراب داشتم، با خودم می‌گفتم هنرمندی به این بزرگی و توانمندی را چرا از قبل نمی‌شناختم. وارد کارگاهش که شدیم، مردی میانسال را دیدیم با لبخندی بر لب و چهره‌ای گشوده. همان‌طور که کار می‌کرد با ما حرف می‌زد. تکه‌ای از تابلویی را که ساخته بود، بر جای بلندی گذاشت، از دور به تابلو نگاه کرد، تابلو را دوباره پایین آورد و باز مشغول کار شد. گاهی سر بلند می‌کرد و با افتخار به مجسمه‌ای اشاره می‌کرد و می‌گفت: «این کار یکی از شاگردانم است.» بی‌شک آنچه کارهای این هنرمند محجوب و بی‌ادعا را در سطح برترین آثار هنر مجسمه‌سازی معاصر قرار می‌دهد، حضور اندیشه، نوآوری و تنوع است. اگرچه می‌توان رضا محمدی را از لابلای کلماتش شناخت اما باید او را در مجسمه‌های هنرمندانه‌اش درک کرد.



گفتگو با رضا محمدی (پیکرتراش و مجسمه‌ساز): 

مردی که بازگشت

  آیا کار مجسمه‌سازی در ایران به صورت دانشگاهی آموزش داده می‌شود؟ 

کار مجسمه‌سازی یک کار بدوی است. اگرچه باید همیشه روی دید و نگاه هنری کار کرد اما خصلت اصلی این هنر، کار کردن مدام است. وقتی وارد دانشگاه می‌شوم و می‌بینم که همه چیز را به صورت تئوری می‌خواهند کشف و اجرا کنند، احساس خوبی به من دست نمی‌دهد. من در تمام دنیا گشتم و سعی کردم تا از چارچوب‌هایی که خصلت بدوی بودن کار را کاهش می‌دهد، دوری کنم. به همین دلیل معتقدم مانند آکادمی‌هایی که در آذربایجان و ترکیه دایر است باید این هنر را در آموزشگاه و به دور از فضای دانشگاهی آموخت و انتقال داد، اگرچه فراگیری برخی علوم دانشگاهی برای هر هنرمندی جایگاه خاص خود را دارد اما نباید از خصلت بدوی کار با گِل غافل شد.

 اگرچه هنر گل، هنری کهن است اما رویکرد جدید به آن دارید و به گونه‌ای این هنر سنتی را به هنری مدرن تبدیل کرده‌اید. 

اگر بحث کهن و مدرن بودن این هنر را در یک سمت قرار دهیم، می‌بینیم در سوی دیگر ماجرا این است که این هنر در خون ما جریان دارد. ما داریم با گل کار می‌کنیم و در واقع یک کار دلی و غریزی به معنای وجودی‌اش انجام می‌دهیم. شما اگر به موزه هنرهای اسلامی بروید می‌بینید پیشینیان ما با گل، قیامتی به پا کرده‌اند. آنقدر گل را می‌فهمیدند که خودشان بی‌نظیر و آثارشان جاویدان شده‌اند. من احساس می‌کنم با ظرفیتی که گل دارد چه از نظر خلق و چه از نظر معنا هنوز جای کار بسیاری دارد. به بیانی اینکه شما این سیر تحول از سنت به مدرنیته و نیز تنوع را در کار گل و حجم می‌بینید به علت ظرفیتی است که در این متریال نهفته است.

 شما در حال حاضر انتقال دانش خود به علاقمندان را به صورت کارگاهی انجام می‌دهید، این شیوه انتقال آیا جوابگوی نیازهای مخاطب و ایده‌های ذهنی شما است؟

اگر من با این رزومه به هر کشوری در دنیا بروم، برای آموزش دادن به مردم آن کشور امکانات بسیاری به من خواهند سپرد اما در ایران این امکانات به دلایل مختلفی هرگز داده نمی‌شود. من همیشه دوست داشتم در قزوین یک هنرکده کار با گِل تاسیس کنم. انتظار دارم وقتی مسئولان کارهای هنری‌ام را می‌بینند نگویند فلانی خیلی احساس هنری بودن می‌کند. من با جان و عشق و وجودم این آثار را خلق می‌کنم و دوست دارم این هنر را که سال‌ها برای فراگیری‌اش زحمت کشیده‌ام به دیگران منتقل کنم. مساله‌ای که الان دارم این است که تا تصمیم می‌گیرم به مسئولی طرحم را بگویم و مقدمات اجرای طرح را تفهمیم کنم، مسئولان عوض می‌شوند. کار به جایی رسیده که دیگر از توضیح دادن و تشریح فعالیت‌ها و ایده‌هایم و این تکرار ملال‌آور، خسته شده‌ام. اما من ایران را دوست دارم و اگرچه در خارج درآمد بیشتری داشتم اما با همه مشکلات عدم توجه در کشورمان، نمی‌توانم در جایی غیر از ایران فعالیت کنم. به همین دلیل به همین شرایط اکتفا کرده‌ام.

 شما از واکنش مسئولان صحبت کردید. دوست دارم انتظارتان را به صورت شفاف طرح کنید تا ما هم این خواسته را منتقل کنیم.

بحث من انتظار نیست. مسئولان ما همه چیز را به خوبی می‌فهمند. اصلاً ما ملتی بسیار باهوشی هستیم و همان طور که گفتم مساله ما عدم ثبات مسئولان است و همین باعث می‌شود آنها با نگاهی طولانی‌مدت و دلسوزانه به هنر توجه نکنند. در حالی که آنچه ماندگار و به یادماندنی خواهد بود همین توجه به هنر است. مساله کنونی و بحران اصلی ما این است که ما هنوز به آن درجه نرسیده‌ایم که بگوییم که اینجا وطن ماست، خاک ماست و باید اینجا را بی هیچ منطق و دلیلی آباد کنیم ولو مسئول باشیم یا نباشیم. توجه کنید که خمیرمایه همه تمدن‌ها، یکپارچه بودن ملت فارغ از هر نگاه سیاسی است. این طناب وحدتی که باید ما را به هم متصل کند در فرهنگ، قومیت، تعصبات و بازی‌های سیاسی ما، آلوده و گم شده است. اگر ما و مسئولان یعنی در واقع همه ملت درک کنیم که وظیفه داریم کشور را آبادان کنیم، دیگر برایمان مهم نیست که چند روز بر سر کار باشیم یا در چه مقامی قرار است خدمت کنیم. من بی‌تفاوتی حاکم بر فضای کنونی جامعه را ناشی از این گم‌گشتگی و بلاتکلیفی و بی‌هدفی می‌دانم.

 شما خودتان به عنوان کسی که از ترکیه به ایران بازگشته‌اید، این وظیفه ذاتی را حس کرده‌اید؟

در ترکیه بودم و قرار بود تندیس مشاهیر کشورشان را بسازم. در یکی از قرارهایی که با شهردار شهر سامسون داشتم او به من گفت چه زود اینجایی شدی، این حرف بسیار به من برخورد اما سکوت کردم. او در همان قرار ملاقات به من گفت از مولانا و یک نفر دیگر باید پیکرتراشی کنی. گفتم دیگر چه انسان مشهوری در کشورتان دارید؟ گفت همین دو نفر، گفتم همین؟ به او گفتم یکی از این دو نفر هم که ایرانی هستند. او گفت شما مگر چند آدم مشهور و مهم در کشورتان دارید؟ به او گفتم ما هنوز داریم به زبانی حرف می‌زنیم که 1100 سال پیش شاعران ما به همین زبان شعر گفته‌اند. برایش از زمان رودکی و فردوسی نام بردم و قرن به قرن پیش آمدم، او ناگهان گفت اگر تو اهل کشوری هستی با این همه پیشینه و مشاهیر، پس اینجا چه کار می‌کنی؟ حرفش این بار بیشتر به من برخورد، با خودم خلوت کردم و از خودم پرسیدم واقعا من اینجا چه کار می‌کنم. سرانجام تصمیم گرفتم به ایران برگردم. او در من شعله‌ای را شعله‌‎ور کرد که باید روشن می‌شد. این عرق ملی، این اندیشه که باید به فکر خاک خودمان باشیم باید در همگی روشن شود.




رضا محمدی؛ مردی از آب و گِل


 رضا محمدی متولد 16 بهمن 1345 با اصلیتی قزوینی است. وی کار هنری‌اش را از سال 72 به صورت جدی آموزش و فعالیت در حوزه حجم و کار با گل را آغاز کرد. در 1999 یعنی اندکی پس از استقلال جمهوری آذربایجان به مرکزی آموزشی در این کشور رفت و آموزش پیکرتراشی و مجسمه سازی را فرا گرفت. او در تفلیس و باکو کارهای بسیاری انجام داد و اگرچه به خاطر مقام هنری‌اش اقامت کشور ترکیه را به او دادند اما سرانجام به کشورمان بازگشت و در قزوین مشغول به کار شد.

کارهای بسیاری در حوزه پیکرتراشی و مجسمه‌سازی انجام داده که خودش می‌گوید: «آنقدر کارهای زیادی انجام داده‌ام، گاهی که به موزه یا مرکز هنری‌ای می‌روم، ناگهان با اثری از خودم روبرو می‌شوم.» مقبره‌الشعرای تبریز، آثاری در موزه فرهنگستان هنر، موزه حمام قجر، موزه تاریخ چهل‌ستون و آثاری در موزه حوزه هنری تهران از فعالیت‌های این هنرمند خوش‌ذوق است. او تا کنون در دوبی، پاریس، عراق، باکو، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر جهان نمایشگاه برگزار کرده است. این روزها در قزوین ساکن است و هر روز از شنبه تا چهارشنبه کلاس‌های آموزشی‌اش را در کارگاهش برگزار می‌کند. شوق فعالیت و آموزش در تک‌تک لحظه‌ها و رفتارهایش دیده می‌شود.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی