حاشیه نگاری سفر یک روزه حسینی به الموت
حاشیهنگاری از سفر یک روزه به الموت
میخواهیم زنده بمانیم
جواد شمس| حجتالاسلام سید مرتضی حسینی، نماینده مردم قزوین، البرز و آبیک، قصد سرکشی به برخی از حوزههای انتخاباتی خود در منطقه الموت بزرگ (تعدادی از روستاهای الموت غربی و منطقه رجاییدشت) را دارد. همراه او هستم و هنوز هوا در قزوین خیلی روشن نشده که در حسینیه آیتالله شالی، به حجتالاسلام حسینی میپیوندم. اعضای همراه حاج آقا حسینی کمکم وارد میشوند؛ گروهی از مشاوران جوان که بازوی نماینده شهرشان برای شناسایی معضلات موجود و ارائه راهکارهای حل این معضلات هستند.برای حضور در منطقه الموت که راههای کوهستانیاش در استان زبانزد هستند، نیاز به اتومبیلهای قدرتمند شاسیبلند است. خود حاج آقا حسینی از نعمت داشتن این اتومبیلها محروم است؛ پس دوستانش به فکر افتادهاند و دو دستگاه اتومبیل از این نوع را مقابل خانه فرستادهاند. همراه با حاج آقا حسینی و برخی از دوستان در یکی از آنها مستقر میشویم.
برای ما که نخستین بار است این مسیر صعبالعبور را میبینیم، همه چیز تازگی دارد. حاج آقا حسینی متوجه میشود و میگوید: «همین جاده سخت باعث شده تا خیلی از مسئولان به این منطقه سرکشی نکنند.» لحظهای بعد با خنده ادامه میدهد: «یکی از آشناهای من روزی گفت که الموت در کل 5 هزار رأی دارد و آ سید مرتضی کلاً تو جادههای اونجاست.» راستش بهم برخورد که که این آشنا از نیت درونی آشنای نامآشنایش در منطقه الموت، یعنی حجتالاسلام حسینی خبر ندارد و نمیداند که این حضورها نه برای جمعآوری رأی که برای رفع مشکلات مردم منطقه است و این وظیفه هر نمایندهای است که متأسفانه کمتر شاهد آن بودهایم.
همین حضورهاست که شخص نماینده مجلس را از اصل مشکلات باخبر میکند. حسینی در صحبتهایی که داخل اتومبیل انجام میداد، کمبود آب، ضعف در گازرسانی، نبود شغل برای جوانان، اهمیت ندادن به صنعت گیاهان دارویی (که به گفته حجتالاسلام حسینی گردش مالی سالیانه 4 هزار میلیارد دلاری در جهان را دارد) عدم احداث جادههای مناسب و ... را از معضلات منطقه الموت ذکر میکند و از اقداماتش در دوران نمایندگی برای حل این معضلات مانند گازرسانی، احداث راه و تأمین آب کشاورزی در برخی مناطق و روستاهای الموت خبر میدهد.
گرماگرم این سخنان هستیم که بعد از چند توقف کوتاه وارد روستای سفیدآب میشویم. در ابتدای روستا پیرمردی نحیف که پدر شهید است، با حاج آقا حسینی خوش و بش میکند. میگوید باید پای پیاده با روستای یارود برای خرید دارو برود. ناراحتی در چهره حاج آقا حسینی دیده میشود.
بعد از حضور در روستا، حاج آقا حسینی با مردمانی که به استقبالش آمدهاند، احوالپرسی میکند. قدمزنان به سمت منزل جوان روستا میرویم. صبحانه میهمان منزل وی هستیم.
حاج آقا حسینی اقدامات لازم برای پیگیری حل مشکلات عنوان شده توسط دهدار را همزمان با خوردن چای و پنیر و گردو انجام میدهد. نامههای نگارششدهاش برای مسئولان استان را نشان میدهد و به شرح رایزنیهایش میپردازد. دقایقی بعد هم در جمع مردم در مسجد روستا، با مسئولین مربوطه در خصوص مشکلات که مطرح میشوند، تماس برقرار میکند. نخستین بار است که این کار را میبینم و مردم روستا هم از این اقدام شگفتزدهاند؛ حتی زمان خداحافظی وقتی حاج آقا حسینی با برخی از نوجوانان و جوانان روستا عکس یادگاری میگیرد، مردی به دستش میگوید: «شیرمادرش حلالش، دیدی توی همون مسجد زنگ زد و پیگیری کرد؟»
در مسیر بازگشت از روستا لطف پیرزنی که به تنهایی و با تنگدستی در سفیدآب زندگی میکند، شامل حال حاج آقا حسینی و همراهانش میشود. با ظرفی که در آن پر است از تخمه آفتابگردان و شکلات، از نمایندهاش و همراهان او پذیرایی میکند.
از روستا خارج میشویم تا به یارود، برویم. در مسیر گروهی از محیطبانان را میبینیم که در میان برف و سنگ، در حال انجام وظایف خود هستند. حاج آقا حسینی نزد آنها میرود و خداقوتی میگوید. محجوب هستند و متواضع؛ خواستهای را مطرح نمیکنند. از حاج آقا حسینی میخواهند که از دوربینشان، قوچها و بزهای کوهی منطقه را مشاهده کند. میگویند که برای سرشماری زمستانی بزهای کوهی، در منطقه حضور دارند.
بعد از خداحافظی با محیطبانان، به حرکت خود ادامه میدهیم و نماز ظهر را به امامت حجتالاسلاموالمسلمین سید مرتضی حسینی، همراه با اهالی روستای یارود در امامزاده احمد علیاکبر (ع) میخوانیم. بعد از نماز، حاج آقا حسینی سخنرانی کوتاهی در این امامزاده برای مردم روستا انجام و همانند روستای قبلی، تماسهای تلفنی خود را برای پیگیری امور درخواستی مردم روستا انجام میدهد.