برگ اول
هاشمی
خبرگان و چند نکته
حسن حمزه زاده| در چند روز اخیر از قول یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری، خبری روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت و به سرعت دست به دست شد که در نگاه اول نشان از برقراری مطلق دمکراسی در کشورمان دارد. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا گفت: «هر وقتی که بنا شد رهبری عوض شود یا نباشد و کس دیگری بیاید، دوباره باید کار عمدهای انجام دهند. البته دارند آماده میشوند و مطالعه میکنند و گروهی را گذاشتند که دارند افراد را بررسی میکنند تا آنهایی را که صلاحیت دارند که اگر بعداً حوادثی پیش آمد، بتوانند برای رأیگیری مطرح کنند.»
در نگاه اول این جملات بیان صریح دمکراسی است، اما با کمی دقت به دو مساله دیگر میتوان دست یافت که خلوص و صدق این تمایل به دمکراسی را زیر سوال میبرد.
نخست اینکه در طول تاریخ انقلاب اسلامی و حتی در تمام تاریخ ایران، هیچگاه رأس حکومت، به چنین قدرتی نرسیده است که در حال حاضر با آن مواجه هستیم. تاثیرگذاری ایران بر مسائل منطقه و نگاه کمکجویانه دیگر کشورها در حل بحرانهای منطقه و علیالخصوص عراق و سوریه بر کسی پوشیده نیست. کار تا آنجا پیش رفته که عدم حضور ایران مساله عراق و سوریه را به مسالهای لاینحل تبدیل میکند. از طرفی در حالی که بیشتر کشورهای دنیا درگیر حملات کور تروریستی داعش قرار گرفتهاند، خاک ایران در نهایت امنیت است و این امنیت طعنهای به سرویسهای پیشرفته امنیتی و دولتهای مدعی طراز اول جهان است.
سفر اخیر پوتین به ایران و ادب سیاسی وی نسبت به مقام معظم رهبری نیز خود گویای تمام این اقتدار و صلابت است؛ اقتداری که سبب شد تا دست بالای ایران در مناسبات سیاسی منطقه و جهان بیش از هر زمان دیگری دیده شود. حال سوال این است که در چنین موقعیت تاریخی که اقتدار و صلابت ایران با درایت و هشیاری مقام معظم رهبری تثبیت شده، جملات هاشمی رفسنجانی با فرض خیرخواهانه بودن و نشان اهمیت آراء مردمی، چه محلی از اعراب دارد؟ آیا جز این است که این آخرین تیر ترکش بازندگان سیاست داخلی است؟ آیا جز این است که در پی سکوت خبری طولانی هاشمی رفسنجانی در چند وقت اخیر و افرادی که در این طیف هستند، پس از اوج گرفتن صلابت و اقتدار، این مصاحبه پیامی جز بازی روانی و جنگ زرگری حزبی دارد؟
هاشمی رفسنجانی به خوبی میداند که در چه موقعیت چه حرفی را بگوید و در کدام مقطع سکوت کند. او سیاستمداری کارکشته است که از اهمیت زمان سخن گفتن بیشتر از اهمیت محتوای سخنش آگاه است. وانگهی بر کسی پوشیده نیست که او از هر موقعیتی استفاده میکند تا با طرح تئوری شورای رهبری دوباره از موضع انفعال سیاسی خود خارج شود. لشکرکشی انتخابی و خبرهایی که از گوشه و کنار درباره انتخابات مجلس خبرگان رهبری به گوش میرسد، خود نشان از این خیز بلند دارد. اما باز هم تاکید میکنم که طرح چنین مسالهای در چنین موقعیت ثبات و آرامش منحصربفردی، صرفاً یک بازی تبلیغاتی برای نشان دادن خود و تیم حاضر در طیف ایشان است و دیگر نکته اینکه با هیچ منطقی از منظر زمانبندی توجیه عقلی ندارد.
اینکه به گواه تاریخ ثابت شده در بین ما کم نیستند کسانی که کشش به سمت موروثی بودن قدرت دارند مسالهایست که باید توسط جامعهشناسان و تحلیلگران سیاسی بررسی شود و علل این کجروی مشخص شود. در طول تاریخ ادیان ابراهیمی نیز بارها و بارها با این مساله مقابله صورت گرفته و مخالفان سخنان بزرگان را نشنیده گرفتند و صالحان و دوستداران حقیقی اسلام به آن پایبند بودهاند. اینک و در این مقطع حساس که ایران اسلامی در تمام دنیا تبدیل به نماد حکومت واقعی اسلامی شده و در برابر حکومتهای نوپای منحط اسلامی، مثالی برای اسلام واقعی شده، اعلام حمایت و همراه شدن آقای هاشمی رفسنجانی با نوه حضرت امام خمینی نشان از بازگشت و ارجاع به همان انحراف پیشین دارد. اینکه سیدحسن خمینی، فردی صالح است و میتواند به مجلس خبرگان راه یابد یا فراتر از آن به عنوان رهبری آینده انتخاب شود، امریست که وابسته به عقل جمعی مردمیست که پای صندوق رای میروند و پس از آن تصمیم خبرگان رهبری اما حمایت سیاستی و حزبی آقای رفسنجانی از او خبر از نوعی بازی سیاسی و جناحبندی حزبی دارد.
دیگر مطلب آنکه، شاید چنین اتفاقی ـ شورای انتخاب رهبری ـ حتی به دستور مقام معظم رهبری یا مجلس خبرگان شکل گرفته باشد، اما طرح آن در مقیاس وسیع خبری، یقیناً به مصلحت آرامش کنونی کشور نیست و طرح مساله در روزهای منتهی به انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، نشان از موقعیتسنجی هاشمی رفسنجانی برای ورود به عرصه سیاسی از جهتی متفاوت دارد.
مساله پایانی که فارغ از همه مناسبات سیاسی و تضارب آرا و اختلاف عقاید باید طرح کرد، بُعد انسانی قضیه است. وقتی تیتر شیطنتآمیز مصاحبه را ببینم به فکر فرو میرویم که اگرچه لزوم انتخاب جانشین و یا هر تئوری دیگری در این زمینه، امری عقلی و واجب است، اما بیان آن و اشاعه رسانهای آن در زمان حیات پربرکت مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، نه تنها نگاه نامناسب و نابخردانه به ایشان است بلکه که خلاف اخلاق و منش اسلامی است. ادعای هاشمی رفسنجانی بیشتر شبیه نگاه فرزندی طمّاع است به ارث و میراث پدری که هنوز در قید حیات است، نگاهی شرمآور و البته رقتانگیز.