برگ اول| سردبیر
برگ اول
سعادت زیستن در عصر رهبری فرزانه
حسن حمزه زاده| سعادت زیستن در دورانی که رهبری مقتدر، فرزانه و دانا به عنوان مقتدا در پیشاپیش ملت در حرکت است این میتواند باشد که پیش از رسیدن طوفان اتفاقات ناگوار هشدار میدهند و ملت را از آسیب دور میکنند. هنوز چندی از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مساله نفوذ نگذشته بود که طوفان از راه رسید و مردم به عینه این مساله خطیر را درک کردند. به واقع اگر رهبری نسبت به مساله نفوذ آگاهیبخشی نمیکردند چگونه میتوانستیم فاصله اندک و باریک بین خیرخواه واقعی و خیرخواهنما را بشناسیم؟ نقش رهبری نظام به واقع تذکر و تبیین ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی است تا به این وسیله ملت آن که را در خط انقلاب است با آن که از این خط انحراف دارد، تشخیص دهد. هنوز تنور انتخابات گرم نشده بود و کشور در آرامش کامل بود که مقام عظمای ولایت در دیدار با جمعی از فرماندهان سپاه کشور پرده از مساله نفوذ برداشتند و فرمودند: «نفوذ اقتصادی و امنیتی البته خطرناک است و پیامدهای سنگینی دارد اما نفوذ سیاسی و فرهنگی دشمن، خطر بسیار بالاتری است که همه باید مراقب آن باشند.» تعبیر نگارنده این خطوط از زمان و مضمون بیان این جملات همان هشدار است، همان که تلنگری است تا ملت فریفته شرایط آرام نشود و بداند که دشمن همیشه در کمین است و هرگاه این سرزمین به آرامش و ثباتی برسد، از راهی برای بر هم زدن این شرایط وارد میشود.
آنچه در این بین بسیار شنیدنی و قابل تامل بود، اشارات کلی مقام معظم رهبری بود. ایشان بی آنکه نامی از شخص یا جریانی به زبان بیاورند، ملت را نسبت به پدیده نفوذ آگاه کردند و هشدار دادند که نفوذ نه از جانب دشمن بیرونی که از جانب خودی است که در لباس چون مایی با حرفهای همدلانه و همراه، مسیر انقلاب را منحرف خواهد کرد. این آگاهی کلی از سوی مرجعیت و ولایت فقیه همان چیزی است که ملت به آن نیاز دارد. گمان نگارنده بر این است که اگر مسئولان قانونگذاری در پی وضع قوانینی هستند که سبب رفاه و آسایش معیشت و روابط ملت شود و قوه مجریه به دنبال آن است تا این وضع قانون را به اجرا در بیاورد، رهبری نظام در پی روشگری ذهنی مردم است. یعنی آنجا که برای اجرای قوانین نیاز به یک ذهنیت و تفکر درست داریم، رهبری وارد میشود و با سخنان خود، این مسیر فکری را تبیین میکند. این تعبیر که رهبری چون پدری دلسوز است در پی این گفتهها واضحتر و ملموستر قابل درک میشود. وقتی ایشان در همان ملاقات فرمودند: «حیات طیبه، شامل همه مواردی میشود که یک ملت برای دستیابی به سعادت به آنها نیاز دارد» گامی به جلو برداشته و مردم را به این بشارت میدهند که اگرچه قوه مقننه و مجریه در حال فعالیت خود برای بهبود زندگی ملت هستند اما زندگی طیّب و طاهر باید برگرفته از تمام چیزهایی باشد که انسان را به سعادت رهنمون کند.
حال در آستانه انتخابات و پس از روشنگری رهبری نظام، از گوشه و کنار پرده به ظاهر زیبای عدهای نفوذی کنار میرود و مردم با بصیرت بیشتر، دست رو شده برخی را میبینند. یکی از این راههای نفوذ، فضیلت قائل شدن برای خود نسبت به دیگران است. بیش از 500 نفر در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کردهاند و در آزمون آن نیز، اما کسانی به بهانه نسبت خونی داشتن یا رابطه نزدیک داشتن با بزرگان نظام، این حق را بر خود واجب میدانند که در آزمون خبرگان شرکت نکنند. اگر رهبری ملت را نسبت به این پدیده نامتعارف آگاه نمیساختند در واقع ما با پای خویش به مسیری میرفتیم که حکومت را دوباره به دست خودمان بدل به سلطنت میکردیم حال آنکه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» نه بیشتر و نه کمتر. انسانها برابرند مگر در تقواشان که میزان سنجش این تقوا هم چیزی جز ذات احدیت نیست و لاغیر. پس افرادی که به سبب نزدیکی با بزرگان نظام چیزی فراتر از حقوق شهروندی را برای خود میخواهند، باید بدانند که همه باید مطیع قانون باشیم و شانه خالی کردن از قانون برای کسی که مدعی نشستن بر کرسی مجلس خبرگان است، خود نخستین انحراف از لفظ جمهوریت یک نظام اسلامی است؛ چراکه در این صورت چگونه میتوان مدعی اجرای قانون بود؟ سعادت زیستن در عصری که رهبری فرزانه در آن روشنگری میکند، بیشک از توجهات الهی است که باید آن را قدر دانست و نخستین صورت این قدردانی، ایستادن در برابر تفکری نفوذی است که به دنبال برقراری حکومتی با شکل جدید اما همان اندیشه پیش از انقلاب است.