نگاه سیاسی
آفریقای آگاه، آفریقای فریفته
جواد شمس| امروز دیگر خاورمیانه، به تنهایی کانون بحران جهان نیست. تبعات جنگهای کور و بیهدف، از مرزهای چند کشور درگیر اختلافات داخلی عبور کرده و کشورهای بسیار دیگری را هم در مصائب خود شریک کرده است. اروپا، علاوه بر حملات تروریستی با مشکل مواجهه با پناهجویان مواجه شده است. روسیه و ترکیه شمشیر را از رو برای هم بستهاند و کشورهای عربی، با سیاستهای یکی به نعل و یکی به میخ، اعتبار خود را نزد هم کمرنگ میکنند.با این حال بیشتر توجه افکار عمومی جهان، برای چندسالی متوجه خاورمیانه بود و مدتها میشد که خبری از درگیری و کشتار در آفریقا ـ برخلاف دهه 1990 میلادی ـ به گوش نمیرسید. هرچند فعالیت گروههایی مانند بوکوحرام در نیجریه و الشباب در سومالی و دزدان دریایی خلیج عدن، موجهای خبری کوتاهمدتی را ایجاد میکردند. اما در همین یکی دو ماه اخیر، تحولات قاره سیاه، نشان میدهد که گویا سیاستپیشگان کهنترین سرزمین، روشنی و سپیدی آرامش و صلح را برنمیتابند.
این حق را باید محفوظ دانست که هر هرجومرجی در دنیا، ریشهاش به سیاستهای سلطهطلبانه و حس پدرخواندگی غرب و جهان سلطه بازمیگردد. پس هم بوکوحرام و هم الشباب را محصول اقدامات غربیها در آفریقا اطلاق میکنیم و بر این باور هستیم که بخشی از آفریقا و مردمان آن، فریفتگان سیاستبازی غربیها هستند تا برای رسیدن به اصطلاح اهداف آرمانی خود، درگیری ایجاد کنند و سود این نزاعها به حساب سرمایهداران غربی واریز شود.
اقدام اخیر کشور آفریقایی آنگولا در غیرقانونی خواندن اسلام و پیروان آن در این کشور، از دیگر نمونههای فریفتگی در آفریقاست تا به اصطلاح همسو با پروژه اسلامهراسی، بخواهند جنگ و جدال را از کشور خود برهانند. هرچند این قانون وضعشده برای غیرقانونی جلوه دادن دینی، شاید نتیجه فعالیت بوکوحرام و الشباب باشد؛ ولی سؤال اینجاست که این گروهها با چه ضمانت قدرتی در کشورهای خود و کشورهای همسایه اقدام به قدرتنمایی میکنند؟ برای نمونه از بوکوحرام در نیجریه مثال میآوریم. در ظاهر دولت و ارتش این کشور تحرکاتی در راستای سرکوب کردن گروه تروریستی بوکوحرام انجام داده و میدهند. در این کشور، جمعی از شیعیان هم حضور دارند که تحت سرپرستی شیخ ابراهیم یعقوب الزاکزاکی، آیین و عبادات خود را به جای میآورند. (نگارنده از نزدیک با شیخ الزاکزاکی در سفر چند ماه پیش وی به ایران، ملاقات داشته و به صحت و سلامت رفتار و اخلاق و اعتقادات رهبر شیعیان نیجریه شهادت میدهد). این شیخ مظلوم، از سال 1980 تا 1995 میلادی به تبلیغ تشیع در نیجریه پرداخت و در آن سال با بنا گذاشتن جنبش اسلامی نیجریه، کار تشکیلاتی هدایت و سرپرستی شیعیان کشورش را رهبری کرد و در این مدت تعداد شیعیان نیجریه را از چند نفر به چند میلیون نفر افزایش داد. همه هم میدانیم که نخستین اصرار و تأکید شیعه، تساهل و تسامح و همچنین خردگرایی و عقلانیت است. حال با حضور و فعالیت بوکوحرام که دو سالی است در شمال این کشور ترکتازی میکند، ارتش نیجریه در اقدامی ناجوانمردانه اقدام به قتل عام شیعیان و بازداشت رهبر آنان کرده است؛ انتخابی که شاید با دانستن مظلومیت شیعیان و صبوری آنها و اینکه خطری جان ارتشیان را تهدید نخواهد کرد، انجام شده باشد، و الا انتشار اخبار جنایات اعضای بوکوحرام در زندهزنده سوزاندن و سر و اعضای بدن را بریدن و ... حتماً لرزه بر جان ارتشیان نیجریه برای مقابله با بوکوحرامیها انداخته است. در حقیقت ارتش نیجریه هم، فریفته سیاستهایی است که یا از غرب و یا از نهادهای وهابیگری (با وابستگی شدید به غرب) به آن القا شده است. همانند دولتمردان ناآگاه آنگولا.
اما روی دیگر آفریقا، آگاهی است. مانند شیعیان نیجریه که از روز قدس سال گذشته شهدایی در راه اسلام فدا کردند (از جمله سه فرزند برومند شیخ الزاکزاکی) و خط شهادت را تا همین چند روز پیش ادامه دادند و چند صد نفر به دست ارتش نیجریه به شهادت رسیدند. (از جمله یک فرزند برومند شیخ الزاکزاکی). خبر خوش دیگر از آفریقای آگاه اینکه، در ابتدای هفته گذشته، گامبیا، در غرب این قاره، خود را «جمهوری اسلامی گامبیا» نامید تا سطلهجویان و صهیونیسم جهانی را از غارت این کشور و اختلافافکنی در آن ناامید کند و شعور و آگاهی خود را به رخ اسلامهراسان و اسلامستیزان در تمام دنیا حتی اروپای متمدن بکشاند.