فرهنگ| معماری
چه داریم که بگذاریم برای آینده؟
دکتر بهرام هوشیار یوسفی| خبرهای هر روز رسانهها، حاکی از آن است که آب هنوز تمام نشده؛ سوختهای فسیلی آنقدر نیست که نسلهای آینده دلنگران نباشند و البته ذخایر منابع دیگر نیز به میزان چشمگیری کاهش یافته است. همه دارند از کمبود چیزهایی صحبت میکنند که بشر طی سدهها، با مصرف آنها، بهشان متکی شده است. گویا باید منابع را بهینهتر مصرف کنیم تا برای بقیه که بعد از ما قرار است زندگی کنند، چیزی بماند. اما انگار کسی نگران این نیست که شهروند قزوینِ امروزِ ما، علاوه بر آب و نفت، قرار نیست میراث فرهنگیِ دندانگیری از خود و دوران خود، به یادگار بگذارد؛ اثری که یک پیرنیا یا آیتاللهزاده شیرازی در قرون آینده، به افتخار از آن یاد کند.
رسم تاریخنویسی چنین است که از ماترکها، حدسها و قضاوتهایی صورت گیرد. هرچه بیشتر از ما بماند، حدس و گمان مورخان به یقین نزدیکتر میشود و بدین ترتیب، سطور تاریخ فرهنگی ما نگاشته میشود تا شاید ابدی بشویم. پس علیالحساب، ما صفحهای سفید در تاریخ داریم. قرار بر این است در این صفحه، از شیوه زیست، افکار عمومی، آثار، صنایع و دستاوردهای ما، صحبت به میان بیاید؛ و البته شرط لازم برای درج این محتویات در تاریخ، استمرار موجودیت همین شواهد و ماترکهاست.
قزوین، اصفهان نیست تا میدان نقش جهان داشته باشد. تبریز هم نیست که مسجد کبود داشته باشد. اما عمارت چهل ستون و مسجد جامع و چه و چه هنوز هستند تا آبروداری کنند. به همت بهشتی شیرازی، دبیرسیاقی، مجابی، گلریز، ورجاوند، آصفزاده و سایر قزوینشناسان، این شهر و شهروندانش، میتوانند امروز، پیشینه خود را بُنمایه اصالت خود بدانند و بدان مباهات ورزند. اما نسل جاری شهروندان و مدیران شهر قزوین یک چالش بزرگ پیش روی خود دارند: تولید میراث از امروز برای آینده بدون قطع خط سیر تاریخ.
عبدالحمید نقره کار -رئیس قطب علمی معماری اسلامی- معتقد است که بشر از سه دریچه به تاریخ زندگی بشریت نگاه می کند: نگرش عتیقهپرستانه (نگاه تاریخی به اکنون)، نگاه نقادانه (نگاه اکنونی به تاریخ) و نگاه ارزشگرایانه. وی ریشه نگاه ارزشگرایانه را در منابع اسلامی میجوید و آن را متعالیتر از سایر نگرشها میداند. اما در عین حال، تصریح میکند که چنین نگرشی، امروز کمتر مورد توجه است.
برای دستیابی به چنین دریچهای حداقل در دوران حاضر، حتی اگر همین امروز شروع کنیم، راه طولانی در پیش است: گذشت دوران جدید و ارتباط با غرب، موجب اکتساب اجباری تجارب جدیدی در شیوه معیشت و جهانبینی مردم ما شد. آن چنانکه ارزشها دچار تحولی بنیادین شد؛ امروز، درک عمومی از شیوه های ادراک معرفت الهی، همچون عرفان و تأله، شاید حتی در حدود معنای لغوی این مفاهیم نباشد.
بسیاری از سنتگرایان برای بهبود وضع موجود، کنار نهادن یکباره همه آنچه را که امروز جاری است، ضروری میدانند. این راهکار، تا حدودی سختگیرانه و در عین حال بیتوجه به وضعیت موجود ارزیابی میشود؛ تا آنجا که احتمال فراهمآوری پذیرش عمومی در این زمینه را به حداقل میرساند.
در این میانه، دیدگاه متعالی آن است که از نگرشهای رایج فعلی به عنوان پلکان دستیابی به یک موقعیت متعالی در طولانی مدت بهرهگیری شود؛ «نگاه تاریخی به اکنون» اگر با پرسشگری در زمینه چراییِ «ارزشمندیِ خط سیر تاریخی انسان» همراه باشد، مفید واقع خواهد شد. آسیبشناسی رفتارهای تاریخی بشر نیز، اگر با نیت ترمیم تجارب انسان تاریخی صورت گیرد، میتواند به دیدگاه مدرنیستی و غیر بومی «نگاه اکنونی به تاریخ» عیار بخشد. خواه یا ناخواه، شرایط امروز ایجاب میکند که نوزایی سیمرغ حقیقتطلبی تنها از خاکستر واقعیتگرایی، میسر شود.
مهم نیست که اینجا و آنجای شهر، مجتمعهای تجاری و تفریحی، سر به آسمان کشیدهاند. اگر امروز بعضی از شهروندان قزوین ترجیح میدهند با ملغمهای از عناصر و نمادهای ایران باستان، روم و یونان، مسکن خود را به زعم خود بیارایند، قابل ادراک و همدردی است؛ نه شماتت و مؤاخذه. اما باید توجه داشت که زمان برای اتخاذ راهکارهای بهینه در این زمینه، در حال از دست رفتن است. اتخاذ این راهکارها، به دلیل مسئولیت تاریخی سنگینی که با خود به همراه میآورند، امری است که باید با تعامل و مشارکت گسترده انواع بازیگران عرصه شهر قزوین، از شهروندان عادی تا سرمایه گذاران و مدیران صورت گیرد.