هفته نامه قزوین فردا

سایت رسمی هفته نامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قزوین فردا

هفته نامه قزوین فردا

سایت رسمی هفته نامه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قزوین فردا

با هفته نامه قزوین فردا هر هفته به میان شما خواهیم آمد و سعی خواهیم کرد در عرصه اطلاع رسانی، آگاهی بخشی و ارتقای فرهنگ و بینش مردم خوب استان قزوین از هر کوششی دریغ نورزیم.
از کلیه کسانی که این هفته نامه به دست آنها می رسد یا در فضای مجازی محتوای آن را می بینند، همین طور اهالی رسانه از جریانهای مختلف سیاسی و فرهنگی دعوت می کنیم پس از مطالعه مطالب، به نقد و بررسی این هفته نامه بپردازند و به ما در ادامه راه یاری رسانند.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

حاشیه‌نگاری|

دوشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ

 حاشیه‌نگاری از نشست همگرایی اصولگرایان قزوین

نقشه‌خوانی‌های سردار



حمید محمدی| هیچ پیش‌خبری از نشست اصولگرایان قزوین در رسانه‌ها منتشر نمی‌شود. اطلاعیه و فراخوان و پارچه‌نوشته‌ای هم در کار نیست. بر سر در حسینیه آیت‌الله شالی، نشانه‌ای از برپایی این نشست دیده نمی‌شود. حتی اسم نشست را کسی نمی‌داند. پس قصه جمع شدن این همه مسئول و چهره جریان اصولگرایی در شامگاه سرد و  برفی سه‌شنبه قزوین چه می‌تواند باشد؟

جلسه که تمام می‌شود، روح‌الله عباسپور، نماینده بویین‌زهرا و آوج می‌گوید: خوب شد حسینیه رو توسعه دادن، وگرنه این همه آدم باید کجا می‌نشست؟ جوانک لاغراندامی می‌گوید: تازه خبرش رو توی شبکه‌های اجتماعی نذاشته بودیم. حاج آقا خلج هم این حرف جوان را تأیید می‌کند: کافی بود خبر، تو یه گروه یا یه کانال می‌رفت. عباسپور دستش را می‌گذارد روی شانه رجب رحمانی، نماینده اصولگرای تاکستان و می‌گوید: الحق که جمع کردن این همه نیروی جوان و باتجربه اصولگرا کنار هم، دست مریزاد داره.


با همان لبخند قاب شده

حسینیه آیت‌الله شالی، رفته رفته پر می‌شود از مهمان‌ها. غیر از نمایندگان استان، اعضای شورای شهر و مسئولان پیشین شهر و استان قزوین هم از راه می‌رسند. «حاج فصیح» یا حاج فرج‌الله فصیحی رامندی، رئیس فعلی شورای شهر، علی صادقی نیارکی، سخنگوی شورای شهر، مریم نخستین و شهلا عطایی، دو عضو زن شورا و حسین صلح‌جو، محمدرضا صدیقی، حسین غیاثوند، دیگر اعضای شورای شهر و محمدحسین شفیعی‌ها، مدیرکل قبلی فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و دبیر حزب مؤتلفه استان قزوین، سردار حاج حمزه قربانی و ... از سراسر استان قزوین به این حسینیه آمده‌اند.

 با این‌که فضای حسینیه بزرگ است، اما قبل از آن‌که مهندس محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی به عنوان سخنرانی اصلی این نشست از راه برسد، جای خالی نیست و حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمرتضی حسینی، مجبور می‌شود نام امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف را ببرد تا فضا برای مهمانان تازه باز شود. با همان لبخندی که در تصویر قاب گرفته او و آیت‌الله شالی بر دیوار حسینیه به چشم می‌خورد، مهمانانش را به پیشگاه مجلس دعوت می‌کند و دوباره می‌رود سر جای اولش؛ کنار در ورودی حسینیه و باز، استقبال از مردم.




مجلس، زنانه هم دارد!

جمعیت مجبور می‌شود مهربان و روی زانو بنشیند. تازه یک عده جای گرم و نرمی برای خود پیدا کرده‌اند و روی مبل‌های اتاق کوچک کنار حسینیه لم داده‌اند که چند نفر می‌آیند و خیلی محترمانه بیرونشان می‌کنند!

ـ اینجا جای خانوم‌هاس. بی‌زحمت ....

آن بندگان خدا که تازه برای خودشان جای خلوت و دنجی پیدا کرده‌اند، خیلی محل نمی‌دهند و قرص می‌چسبند به مبل‌های راحتی توی اتاق که صاحبخانه خودش سر می‌رسد.

ـ آقایون پاشید! اینجا اتاق خانوم‌هاس.

پشت‌بند این گفته‌های حاج آقا حسینی، همه بلند می‌شوند و کیف و کلاهشان را می‌گیرند دستشان و غرولندکنان می‌روند قاطی جمعیت و در میان فضاهای کوچک و خالی میان آن‌ها، به سختی جایی باز می‌کنند برای خودشان.

در میان خانم‌ها، دو عضو شورای شهر و چند مسئول اصولگرایی به چشم می‌خورند. دو ـ سه نفرشان هم با آقایشان آمده‌اند نشست همگرایی اصولگرایان برای شنفتن تازه‌ترین تصمیمات و برنامه‌ها. بانوی خانه هم به رسم ادب، خوشامد می‌گوید به خانم‌ها و از میان آقایان، راه باز می‌کند برایشان.

ـ بفرمایید از این طرف!



شام در کار نیست

روی بنر نوشته‌اند: «نشست همگرایی اصولگرایان قزوین، به مناسبت سالگرد سفر تاریخی رهبر معظم انقلاب به استان قزوین با سخنرانی جناب آقای محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی» و البته یک بنر دیگر هم هست که مراسم را هم‌اندیشی اصولگرایان نام گذاشته. چه فرقی می‌کنند اسم‌ها؟ مهم، جو همدلانه‌ای است که پس از ماه‌ها و به میزبانی و محوریت یک نماینده ملت و چهره فرهنگی اصولگرایان به وجود آمده است.

از کناردستی‌ام علت این همه استقبال را می‌پرسم. با ته لهجه شیرین قزوینی می‌گوید: «شام هم نمی‌دن که بگیم برای شکم اومدن این همه آدم!»

به ساعتم نگاه می‌کنم. حوالی هفت و نیم شب است و مهندس حبیبی، کم‌کم با سلام و صلوات دارد می‌رود سمت صندلی سخنران.

ـ پس برای چی این‌قدر شلوغ شده؟ یعنی همیشه این‌جوریه؟

شانه‌اش را بالا می‌اندازد و در جواب، گیر می‌کند. نفر جلویی که خودش را به زور جا کرده و دائم از این و آن عذرخواهی می‌کند، وقتی می‌بیند جواب سئوالم را نگرفته‌ام، سرش را می‌گرداند سمت من و می‌گوید: «نه به خاطر شامه نه به خاطر این چند تا میوه‌ای که دادن. اصولگرایان، تشنه همچین نشستی بودند. خیلی وقت بود که دور هم جمع نشده بودن و دم انتخابات، باید می‌فهمیدن کی یار و یاورشونه.»

همان سئوال من باعث می‌شود که دیگران هم بیایند قاطی بحث. یکی از خبرنگاران قدیمی قزوین هم که نزدیک ما نشسته، می‌گوید: «نشست خوب و هوشمندانه‌ایه. الان اصولگراها به چنین جلسات و برنامه‌هایی نیاز دارن تا عیار اتحادشونو بسنجن و ببینن اول با خودشون چند چندن، بعد وارد رقابت سیاسی انتخابات بشن.»



خاطرات پیر کهنه‌کار از فتنه 88

جمعیت، بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود. حاج آقا حسینی که روی پا خسته شده، قدری می‌نشیند روی صندلی، اما با آمدن یک پیرمرد سپیدمو، جایش را می‌دهد به او و دوباره می‌ایستد کنار در ورودی حسینیه. 

مهندس حبیبی که شروع می‌کند، اول حرف‌هایش از ضرورت وحدت اصولگرایان سخن می‌گوید و این‌که حزب مؤتلفه، تابع بی‌قید و شرط جامعتین است و هرچه آن‌ها بگوید، رد نمی‌کند. او تأکید می‌کند که مؤتلفه منافع حزبی خود را در مقابل منفعت جریان اصولگرایی نادیده می‌گیرد و حاضر است در مقابل اجماع بزرگان اصولگرا از نظرات خود چشم‌پوشی کند.

دبیرکل حزب مؤتلفه این حرف‌ها را در نشست خبری عصر سه‌شنبه هم گفته است. راستش احساس می‌کنم برای شنیدن حرف‌های او، کسانی که در آن جلسه هم حاضر بوده‌اند، بی‌حوصله شوند، اما حبیبی خیلی زود از آن بخش‌های تکراری عبور می‌کند و بحث را می‌رساند که همه منتظرش هستند؛ «فتنه».

تا قبل از آن‌که دبیرکل حزب مؤتلفه از خاطرات کم‌تر شنیده شده ایام فتنه سال 88 سخن بگوید، حرف‌های زیرلبی مهمانان و بحث‌های گل‌انداخته حاشیه سخنرانی، گاهی برای مهندس حبیبی مزاحمت ایجاد می‌کند، اما وقتی او به بازتعریف رویدادهای ایام فتنه می‌پردازد و از ملاقات یک گروه پنج نفره با نامزد شکست‌خورده انتخابات و عامل فتنه 88 برای ایجاد آرامش در جامعه و اتمام حجت با او می‌گوید، همه با دقت و سکوت به این سخنان گوش فرا می‌دهند: «آقایان حبیب‌الله عسکراولادی، باهنر، میرسلیم، آل‌اسحاق و کوهکن به دیدار موسوی رفتند تا پیشنهاد بازشماری آرا و رفع هرگونه شبهه در خصوص انتخابات ریاست جمهوری سال 88 را با او در میان بگذارند. این نامزد انتخابات، ابتدا قبول کرد و حتی این پیشنهاد را کاری بسیار منطقی و عقلانی دانست، اما نیمه‌های شب، مشاوران موسوی رأی او را برگرداندند و با وجود سعه صدر و خویشتنداری نظام مقدس اسلامی، بر شبهه تقلب بیش از گذشته دامن زدند. این در حالی بود که همه عمر مسئولیتی موسوی در مقابل یک روز از مبارزات کسانی مثل مرحوم آقای عسکراولادی، ارزش نداشت، اما آن مرد مبارز برای ایجاد آرامش در جامعه و حفظ نظام، حاضر شد به دیدار این فتنه‌گر برود.»

این حرف‌های مهندس حبیبی، شوق شنیدن باقی ماجرا را دوچندان می‌کند؛ اما او می‌گوید که به جای ماندن در گذشته، از آن عبرت بگیرید و نقشه اصلاح‌طلبان برای ورود به انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را جدی بگیرید. مبادا ...!


امان از احساس تکلیف!

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی نشان می‌دهد که یک خطیب و سخنور تواناست. به جای خود طنازی می‌کند و به جای خود، جدی‌ترین بحث‌ها را پیش می‌کشد. امیدواری به انسجام و اتحاد اصولگرایان، درونمایه و جان کلام مرد 70 ساله عرصه سیاست و اقتصاد کشور است که در کارنامه‌اش تصدی شهرداری تهران طی 4 سال، قائم‌مقامی بنیاد بین‌المللی غدیر، مدیرعاملی شرکت پست جمهوری اسلامی، معاونت وزیر راه و ترابری، ریاست سازمان هواپیمایی کشور، معاونت وزیر بازرگانی، قائم مقامی رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، ریاست ستاد اقامه نماز تهران و .... هم دیده می‌شود.

مهندس حبیبی در انتهای صحبت‌های دسته اولش یک شوخی هم با سیاست‌ورزان استان می‌کند و آن‌ها را به تشخیص درست از شرایط فرا می‌خواند. نمونه هم می‌آورد از بی‌تشخیصی و بی‌تدبیری بعضی رفقای اصولگرا که منجر به راه‌یابی یک نماینده اصلاح‌طلب به مجلس شورای اسلامی از استان سمنان شد.

نکته جالب حرف‌های پایانی دبیرکل حزب مؤتلفه کشور، پرداختن به موضوع «احساس تکلیف» است؛ چیزی که می‌شود با در نظر گرفتن مصالح و منافع یک جریان از منفعت‌ها و مصلحت‌های شخصی گذر کرد. حبیبی یک مثال هم زد؛ زمانی که به توصیه دوستانش، نامزد دور دوم شورای شهر تهران شده، اما با کنار رفتنش از کاندیداتوری، هیچ اتفاقی نیفتاده است. خودش می‌گوید: «به خدا با کنار کشیدن من، هیچ اتفاقی در کائنات نیفتاد!»



سردار وارد می‌شود

هیکلش را که می‌بینی، محترمانه راه باز می‌کنی. ماشاءالله قد و قامتی دارد برای خودش. راست و دروغش گردن راوی، اما می‌گویند که با یک مشت درست و درمان، یک عراقی را در جنگ تحمیلی فرستاده سینه قبرستان. حالا هم سردار از سوریه برای ما خبرهای خوبی آورده است. این‌که بچه‌های مقاومت در حال تنگ کردن عرصه بر دشمن خشک‌مغز و کوردل هستند و به لطف خدا به زودی از حلب، اخبار خوشحال‌کننده‌ای خواهد رسید.

اسم سردار دلاور ما، حمزه قربانی است و در جیب پالتویش یک نقشه پارچه‌ای از اوضاع و احوال سوریه دارد. می‌گوید: این‌جاها که سبز است، جبهه بچه‌های مقاومت و این‌جا که قرمز است، دست جبهه النصره است. بین ما و آن‌ها پرده‌ای زده‌اند که همدیگر را نبینیم.

چنان با حرارت از برنامه‌های مستشاری بروبچه‌های ایران در سوریه صحبت می‌کند که کودک خردسالی به ما می‌گوید: «بفرمایید، شام سرد شد!»

حاج آقا حسینی برای آنان که از راه‌های دور آمده‌اند، تدارک مختصری دیده است. شب بیادماندنی ما با دو سردار تمام می‌شود؛ دو سردار و دو نقشه‌ای که برای ما خواندند و تفسیر کردند؛ اولی نقشه شوم نفوذ و خطر تکرار مجلس ششم و دومی نقشه زدن به قلب دشمن تکفیری در شهر سوریه. راستی سردار دوم چه هیکل پرهیبتی دارد!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی